اشتراک گذاری مطلب
اصلی ترین و مهمترین بخش عشق عنصر رضایت یا پذیرش است (عشق به خود). ولی این پذیرش، پذیرش از روی اکراه نیست. این پذیرش با قلب انسانها انجام میشود نه با عقل و منطق و به نوعی احساسی است. تفاوت دیگر آن با پذیرش از روی اکراه این است که پس از مخالفت و تنفر ایجاد نمیشود.
اگر چیزی را میپذیریم این پیش فرض وجود دارد که آن چیز وجود دارد. پذیرش میتواند معقول و متین باشد وقتی درباره عشق به خود صحبت میکنیم در اصل درباره پذیرش خود صحبت میکنیم. چون این نوع پذیرش رضایتی فوری از چیزی است که تشخیص دادهایم خوب است. عشق به خود با علاقه به خود متفاوت است. اگر به خودمان عشق بورزیم اگر مورد تهدیدی واقع شویم از خودمان همانطور که هستیم دفاع میکنیم.
و همچنین عشق به خود مترادف با خودخواهی نیست. عشق به شخص خودمان باعث ایجاد آرامش درونی میشود. چون با عشق به خود قدرتی عمیق و مداوم برای بقا پیدا میکنید.
انسان میتواند بزرگترین دشمن خود باشد. با انکار خود میتواند بزرگترین صدمهها را به خود وارد کند. برخی از انسانها از محدودیتهایشان مطلع نیستند و بر خلاف آن محدودیتها به خود فشار میآورند و صدمات زیادی به خود وارد میکنند. یا برخی از انسانها از محدودیتهایشان راضی نیستند و از ضعفهایشان متنفرند. چون آنها خودشان را انکار میکنند و از خودشان متنفرند شاید انتظار داشته باشند دیگران هم از آنها متنفر باشند. این انکار و نفرت از خود میتواند منجر به ایجاد انسانهای خودخواه شود.
چون به گفته اریک فروم آدمهای خودخواه خودشان را دوست ندارند، بلکه به شدت از خودشان متنفرند و این خودخواهی ریشه در کمبود محبت آنها نسبت به خودشان دارد. پس خودخواهی عشق و علاقه مفرط به خود نیست.
عشق ورزیدن به دیگران
علاوه بر عشق ورزیدن به خود باید درباره عشق ورزیدن به دیگران یا نوع دوستی هم صحبت کنیم.خودبینی فلسفی یا روانشناختی نظریه فردگراییای است درباره انگیزه، که طبق این باور هیچکس اقدامی نمیکند مگر برای به دست آوردن منفعتی برای خودش.
توماس آکیناس گفته است اگر کسی زندگیاش را وقف دوستانش میکند، به این دلیل نیست که دوستانش را بیشتر از خودش دوست دارد. بلکه به خاطر این است که با آن خوبی به خودش پاداشی میدهد که خیلی بالاتر از رفاه و سلامت فیزیکی است. برای نوعدوستانه بودن عمل الزامی وجود ندارد که آن عمل باعث ایجاد درد و عذابی برای عامل آن باشد و اگر عمل نوع دوستانه ما تصادفاً نفعی به خودمان برساند هم نوعدوستانه است.
عشق به خود و عشق به فرزند
عشق به خود در عشق به فرزند هم تجلی پیدا میکند. تقریبا همیشه والدین با عشق ورزیدن به خودشان و درک اتصال بین خودشان و فرزندانشان با شادی آنها را میپذیرند. و به محض دیدن آنها تا ابد با محبت زیادی به آنها عشق میورزند. این عشق همان عشق همبستگی است.
در کتاب عشق به خود و در کل عشق نوشته جان کاوبرن از نشر گاه به خوبی توضیح داده میشود که والدین به دلایل خاصی ملزم به عشق ورزیدن به فرزندانشان هستند و عشق والدین، حق فرزندان است. و از طرفی توضیح داده میشود که عشق والدی نوعدوستانه هم هست.
وقتی والدین فرزندانشان را میپذیرند، چنین چیزی نمیگویند: «این موجودات ما را ستایش خواهند کرد و در سنین پیری از ما حمایت خواهند کرد: بنابراین از این موجودات حمایت میکنیم.» به فرزندانشان به چشم خوبی در خودشان نگاه میکنند، برای آنها چیزهایی را که موظف هستند فراهم میکنند و فقط به این دلیل این کار را انجام میدهند که دوستشان دارند، و خیلی چیزهای بیشتری به آنها میدهند.
این عشق والد و فرزندی دوطرفه است. هرکدام از طرفین میخواهد عشق طرف مقابل را دریافت کند و آن عشق حق اوست و اگر از آن محروم شود به آن اشتیاق دارد.
عشق از خود بیخود کننده !
جان کاوبرن نویسنده این کتاب نوعی از عشق را معرفی میکند و آن را عشق از خود بیخود کننده مینامد. برای بوجود آمدن این عشق باید ملاقاتی بین افراد ایجاد شود.
که این ملاقات به سه چیز بستگی دارد:
- شانس
- ماهیت انسانها
- انتخاب
این نوع عشق کاملاً آزادانه و نوعدوستانه است. این عشق برای فرد دیگر است. به گفته دنیس دروغین «عشق ازخودبیخود کننده است، اجازه نمیدهد عشاق به خودشان تعلق داشته باشند، باعث میشود آنها به معشوقههایشان تعلق داشته باشند.» وقتی آدمها همدیگر را دوست دارند به همدیگر توجه میکنند و اگر نیاز باشد به هم کمک میکنند، اما عمیقتر از آن به همدیگر خودشان را میدهند. نویسنده بارها عنوان میکند که پیش فرض عشق از خودبیخود کننده عشق به خود است.
باید عنوان کرد عشق ازخودبیخود کننده شادی عظیمی ایجاد میکند. همانطور که بوناونتور گفته است: «هیچ چیز در خلقت به اندازه عشق دوطرفه لذتبخش نیست و بدون عشق هیچ لذتی وجود ندارد.»
عشق از خود بیخودکننده میتواند به صورت عشق دوستی و یا عشق جنسیتی بروز کند. تفاوت بین این دو این نیست که دوستی کاملاً معنوی است و عشق جنسیتی کاملاً حسی است، چون چیزی که کاملاً
حسی باشد عشق نیست. تفاوت آنها به این است که دوستی در اصل معنوی است و عشق جنسیتی در اصل هم معنوی و هم حسی است.
عشق از خود بیخودکننده از نوع جنسیتی منجر به ازدواج میشود. مثل همه عشقهای ازخودبیخود کننده، عشق جنسیتی بین دو شخص است تا همیشه همدیگر را دوست داشته باشند و در شعر و ترانه درباره عشق جنسیتی کلماتی مثل «همیشه» و «هرگز» بارها و بارها تکرار میشود. وقتی دو فرد با عشق جنسیتی با هم ارتباط برقرار میکنند جامعه از آنها انتظار دارد در حضور دیگران با هم پیمان ببندند و به عبارتی با هم ازدواج کنند.
عشق و اتحاد
اما دوستی که از عشق از خود بیخود کننده ایجاد میشود چنین نیست. برای دوستیها قانونی وجود ندارد و دوستیها توسط دولت ثبت نمیشوند. همه انسانها به دوست نیاز دارند. دوستیهای عالی در جستجوی ایدهآل و در دفاع از یک هدف در بالا و پایینهای تحقیق ساخته میشوند. توسعه آنها ادغام «یکی با دیگری» به عنوان پیشرفتی در دنیای جدید نیست.
انسانها از طریق عشق همبستگی متحد میشوند و عشق ازخودبیخود کننده، اگرچه خیلی هم عمومی نیست، نقش مهمی در این فرایند بازی میکند.
در بحث مقایسه دو نوع عشق همبستگی و از خود بیخود کننده باید گفت در عشق همبستگی یک شخص در دیگری چیزی میبیند که بین آن شخص و خودش مشترک است. در عشق ازخودبیخود کننده شخص در دیگری چیزی میبیند که منحصربهفرد و متفاوت است و به او به چشم یک شخص دیگر نگاه میکند.
در کتاب عشق به خود و در کل عشق برای توصیف و توضیح عشق دو تئوری عنوان شده است که عبارتند از : تئوریهای فیزیکی و ازخودبیخود کننده.
در تئوری فیزیکی عنوان میشود که گاهی اوقات افراد بر این باور هستند که عشق به خود باعث به وجود آمدن خودخواهی میشود. ولی باید بداینم که عشق به دیگران از همین عشق به خود نشأت می گیرد. عشق به خود در کل متضاد خودخواهی است. طبق تئوری فیزیکی عشقی که آدمها برای دیگران دارند متمایز از عشقی است که آنها برای خودشان دارند و آن واقعاً عشقی برای آن انسانهای دیگر است.
نویسنده این کتاب با استفاده از این دو تئوری انواع عشقهای مطرح شده در کتاب را تعریف کرده است و باور دارد فقط یکی از این تئوریها نمیتواند همه انواع عشق را توضیح دهد.
جمع بندی
در کل میتوان گفت عشق پدیدهای جهانی است و بدون عشق زندگی ممکن نیست. برای تجربه انواع مختلف عشق باید در ابتدا عشق به خود را تجربه کرد و بعد از سایر عشقهای همبستگی و از خودبیخود کننده در روابط مختلف لذت برد.