بخشی از کتاب حدومرز تعیین کنید به آرامش برسید:
حد و مرزها شما را رها میکنند.
من برای مدت چهارده سال مشاور و رواندرمانگر بودهام. زمانی که افراد برای درمان مراجعه میکنند در واقع نمیدانند که با مشکلات تعیین حد و مرز روبرو هستند. هنگامی که نزد من میآیند مشکلات حد و مرز، به یکی از شکلهای زیر بروز یافته است؛ مشکلاتِ خودمراقبتی، تعارض با دیگران، مشکل مدیریت زمان، یا نگرانی درمورد اینکه چگونه شبکههای اجتماعی، زندگی احساسی آنها را تحت تاثیر قرار داده است.
زمانی که داستانهای خشم، نارضایتی، احساس خستگی، و هموابستگی خود را به اتمام میرسانند، به آرامی به آنها میگویم، «شما با تعیین حد و مرز مشکل دارید.» با بیان این حرف، کارِ شفافسازی درمورد نقض حد و مرزها، آموزش بیان حد و مرزها برای دیگران، و روبرو شدن با پیامد تعیین حد و مرز را شروع میکنیم. بله، زمانی که میخواهید با احساس ناراحتی و گناه ناشی از اثبات خود به دیگران کنار بیایید، پیامدهای این کار گریبانتان را میگیرد.
اینستاگرام، محیط خوبی را برای من فراهم کرد تا بتوانم درمورد نتایج مشکلات حد و مرز ، مطالب بسیاری را ارسال کنم. پستهای اینستاگرامی من تحت عنوان «نشانههایی که شما نیاز به حد و مرز دارید» پربازدید شد.
نشانههایی که شما نیاز به حد و مرز دارید
- احساس خستگی میکنید.
- در رابطه با افرادی که از شما درخواست کمک میکنند احساس خشم میکنید.
- از برقراری تماس تلفنی و ارتباط با افرادی که ممکن است از شما درخواست کمک کنند دوری میکنید.
- درمورد کمک به دیگران و دریافت نکردن هیچ چیز در ازای آن، زیاد صحبت میکنید.
- احساس فرسودگی میکنید.
- بارها درمورد رها کردن همه چیز و ناپدید شدن، خیالپردازی میکنید.
- برای خودتان اصلا وقت ندارید.
واکنش متحیرکننده به این قبیل پستهای آنلاین ، نشان میدهد افراد تا چه اندازه نیاز به برقراری حد و مرز دارند. حجم زیادی از پیامهای خصوصی که در اینستاگرام برای من فرستاده میشوند با این مضمون هستند «مشکل حد ومرز دارم، لطفا کمکم کنید!» من هر هفته، میزبان برنامه پرسش و پاسخ در اینستاگرام هستم و ۸۵ درصد سوالها مربوط به حد و مرز است.
سوالهایی مانند این نمونهها را دریافت میکنم:
«دوستان من هر هفته مست میکنند. زمانی که دورِ هم جمع میشویم این مسئله باعث ناراحتی من میشود؟ باید چهکار کنم؟»
«برادرم همیشه از من پول قرض میگیرد و من نمیتوانم به او “نه” بگویم.»
«پدر و مادرم میخواهند که من برای تعطیلات به خانۀ آنها بروم. اما من دوست دارم به خانۀ والدین نامزدم بروم. چگونه به آنها بگویم؟»
پاسخ دادن به تمام پرسشهایی که در اینستاگرام مطرح میشود غیرممکن است. هر هفته، افراد سوالات بیشتری درمورد کشمکشهایشان در برقراری تعامل با دیگران دارند. من با مقدار زیادی از مشکلات حد و مرز روبرو شدهام. میدانم تنها راهی که میتوانم به افراد بیشتری که با این معضل مواجه هستند کمک کنم از طریق جمعآوری راهکارها در یک کتاب است. و این راهکارها فقط به وسیلۀ برنامههای آنلاین و یا مراجعین حضوری من جمعآوری نشده است –خودِ من تقریبا در سرتا سر زندگی شخصیام با مشکلات مربوط به حد و مرزها روبرو بودهام. من هر روز روی این مسئله کار کردهام، بنابراین شخصا اهمیت برقراری محدودیتهای سالم را درک میکنم.
بیشتر روزها، در قسمت استوری اینستاگرامم سوال نظرسنجی میپرسم. نظرسنجی روش جالبی است تا درمورد جامعۀ آماری بیشتر بدانم. بسیاری از وقتها از نتایج به دست آمده شگفت زده میشدم. مثلا زمانی که پرسیدم، «آیا انتظاراتی که از پدرتان دارید با انتظاراتی که از مادرتان دارید متفاوت است ؟» بیش از ۶۰ درصد افراد به این سوال، جواب منفی دادند. من از نتیجۀ این نظر سنجی بسیار تعجب کردم، زیرا مادرها (من هم یک مادر هستم) معمولا از انتظارات بسیاری که بر دوش مادرهاست صحبت میکنند. اما اینطور به نظر میرسد افرادی که عضو اینستاگرام هستند اعتقاد دارند هم پدر و هم مادر، به طور برابر، مهم هستند. در سرتاسر این کتاب نظرسنجیها و نتایج اینستاگرامی من را خواهید دید.
من هم مانند بسیاری از افراد، متوجه شدم دشوارترین قسمت این ماجرا، تعیین حد و مرزها در روابط خانوادگی است. ساختارهای خانوادگی قواعد و قوانین ناگفتهای دارند. اگر میخواهید احساس گناه کنید، برای خانوادهتان محدودیت بگذارید.
سال گذشته، پیامی از یکی از اقوام دریافت کردم که از من میخواست به آنها کمک کنم، تا شخصی را درمان کنند. زمانی که این جواب را برای او نوشتم احساس کردم، رشد کردهام، « شغل من این نیست. شغل شما هم این نیست.» بعد از سالها سعی برای نجاتِ همین شخص، بالاخره دست از تلاش برداشتم. شغل من این نیست که دیگران را نجات دهم. شغل من این نیست که دیگران را درمان کنم. من فقط میتوانم به آنها کمک کنم، اما نمیتوانم آنها را درمان کنم. در آن لحظه، به حد و مرزهای خود و اینکه تا چه اندازه توانستهام به آنها احترام بگذارم، افتخار میکردم. از راه آزمون و خطا آموختهام، «اگر چیزی را دوست ندارید، باید درمورد آن کاری انجام دهید.» در گذشته فکر میکردم باید هر چیزی را قبول کرده و به همۀ مردم کمک کنم، حتی اگر به خودم آسیب بزنم. نمیخواستم دیگران را ناامید کنم. این مسئله، اولین دلیلی است که مانع از تعیین حد و مرز برای دیگران میشود: ترس از اینکه دیگران از شما عصبانی شوند.
دلایل اینکه دیگران به حد و مرزهای شما احترام نمیگذارند
- شما خودتان را جدی نمیگیرید.
- از دیگران درمورد رفتارشان توضیحی نمیخواهید.
- برای تعیین حد و مرزهایتان عذرخواهی میکنید.
- بیش از اندازه انعطاف به خرج میدهید.
- با کلمات و اصطلاحات نامشخص صحبت میکنید.
- حد و مرزهای خود را به زبان نمیآورید (همه آنها در ذهن شما هستند.)
- فکر میکنید کافی است فقط یک بار حد و مرزهایتان را بیان کنید.
- تصور میکنید هنگامی که دیگران حدو مرزهای شما را نادیده میگیرند، از رفتار شما به خواستهها و نیازهایتان پی خواهند برد.
برای چهارده سال، از افتخاراتم این بود که به مردم کمک میکردم درک درستی از روابطشان داشته باشند و جرات این را پیدا کنند تا روابطی سالم بسازند. در این صفحات، داستانهایی میخوانید که به شما کمک میکند درک عمیقتری از نحوۀ بروز مشکلات مربوط به حد و مرز در زندگی واقعی، داشته باشید. من گفتگوها با مراجعینم را به صورت داستان بیان کردهام. تمام نامها هویتها و جزئیات به منظور گمنام ماندن افراد، تغییر کردهاند. امیدوارم شما بتوانید خودتان را در داستانهای دیگران پیدا کنید و بیاموزید که چگونه روابطتان را تغییر دهید.
گاهی ما میدانیم که باید حد و مرز تعیین کنیم، اما نمیدانیم از کجا و چگونه شروع کنیم. این کتاب، راهنمایی است برای بیان فواید برقراری حد و مرز و کار دشوار تعیین انتظارات، در عین اینکه ارزش شما را در روابطتان حفظ میکند. از آنجایی که ما اغلب نمیدانیم دقیقا چگونه نیازهایمان را بیان کنیم، من در متن پیشنهادهایی را آوردهام. میتوانید از جملات من استفاده کنید و یا اصطلاحات مربوط به خودتان را ابداع کنید. در هر فصل سوالات انعکاسی و تمرینهایی نیز برای درک بهتر و عمیقتر مطالب ارائه شده است.